{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
assign officer
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۲ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
افسر معین کردن
معنی assign officer, معنی شسسهلئ خببهرثق, معنی assign officer, معنی اصطلاح assign officer, معادل assign officer, assign officer چی میشه؟, assign officer یعنی چی؟, assign officer synonym, assign officer definition,
معنی بتارزگی، خنک ساختن، تازه کردن، خنک شدن، اماده تر وتازه، تازه، خرم، زنده، با نشاط، باروح، خنک سرخوش، (درمورداب) شیرین سرد، تازه نفس، تازهکار ناازموده، پر رو، جسور
,
ترجمه بتارزگی، خنک ساختن، تازه کردن، خنک شدن، اماده تر وتازه، تازه، خرم، زنده، با نشاط، باروح، خنک سرخوش، (درمورداب) شیرین سرد، تازه نفس، تازهکار ناازموده، پر رو، جسور
به انگلیسی,
معنی بهم امیختگی، انعقاد
,
معنی افزایشگر با دو ورودی
,
معنی نمودار گل سرخی
,
ترجمه نمودار گل سرخی
به انگلیسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی